اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!
اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!

از یکی ازدوستان خوش قلم سایت اورداپ

هار زندگیم شاعرانه میسوزد
شکسته دست ، قلم را ، ترانه میسوزد

سری که دست به دامان مهربانت بود
به ناز بالش یادت شبانه میسوزد

خیال ناز نگاهم به یادواره تو
چنان پرستوی بی آشیانه میسوزد

هوا هوای زمستان و من پریشان حال
به حال و روز سیاهم زمانه میسوزد

در این کشاکش درد و خماری و مستی
دلم گرفته و با هر بهانه میسوزد

من آن پرنده افسرده پریشانم
که در حصار قفس محرمانه میسوزد

خدای من نگاه کن که سوخت بال و پرم
تمام زندگیم شاعرانه میسوزد
"مجید مهران&quot

باغ بایر

ای تک درخت مثمر محبوب

بذر ترا

در باغ بایر محزون

دست اتفاق نه

بل باغبان ملزم تاریخ کشته است

هرچند سالهاست

کز بعدرویش ات

درحلقه تهاجم دلاله های سود

این هرزگان علف

در سایه مانده ای

باغ بایر دلخون

با رقص برگهای تو دلشاد میشود

با غنچه های سرخ تو اباد میشود

صدهاهزارمرغک وامانده ا طعام

با بار بی شمارت

از ذره ذره مردن

آزاد میشوند

در زیر سایه ات

صدهاهزارآهوی لرزان وخسته دل

آسوده از نظاره صیاد میشوند

ای تک درخت مثمرمضروب

تجلیل زاد روزتوفردا

فردای زود رس

نی در میان میله ودیوار

بل درمیانه میدان

درکوچه ها ،در شهر و روستا

درجای جای باغ

بر پای میشود

امروز همچنان

تا فصل رویش آمال

ما ریشه سترگ ترا

با آب چشمه جوشان عشق خویش

سیراب میکنیم

ما تا به عاقبت

این باغ غم گرفته را

شاداب میکنیم

تامران همون گیلکا.برای هشتمین مرد دوست داشتنی

up date

baray hi4 amadam va baray khili 4izha miravam.

مجری محبوب کودکان ونردبانی برای جوانان چرا زود؟بی خبر؟

13 سالم بود اولین بار که منو دید بهم اجازه داد تو تیم کوچک هنری شهر بازی شهرم کار کنم .عروسک گردانی وموسیقی در دورانی که کار هنری خیلی بود دهه 60 به تدریج این گروه تبدیل به یکی از قوی ترین خروجیها برای تلویزیون شد.تورینتو شعبده باز بین المللی ودوست قدیمی وصمیمی وبهزاد رفیعی محترم پریستول شعبده باز بهمن جهان طلب هنرمندو......

دورانی طلایی داشتیم .مرا به جامعه هنری معرفی کرد وسالیان خوبی رو با هم گذروندیم.

فلش بک به 3 ماه پیش

دیدمش چقدر خوشحال شدم یه تیم کوچک از جوانان رو داشت باز هم لوکیشن شهر بازی وباز هم برای یکماه با او به صحنه رفتن وخلوتی داشتن برای درد دل و روزها دوباره مرور خاطرات خوب موهای سپید ودردی که برایم از ان میگفت .یه شب ساز زدم وشروع کرد به خوندن مثل جمعهای دوستانه قدیم.چه روزی بود.

فلش به دیروز

نبودم وقتی اومدم. مادرم به من خبر رفتنش را با ترس ولزر داد ومن بی اختیار یاد ماه پیش افتادم که با هم حرف زدیم وقرار شد 21 ابان یه دیداری داشته باشیم میخواست عمل کنه ونگران بود.حال خوبی دیشب نداشتم

اخرین عکسها رو با هنرمند خوب گیلانی ساقی زینتی با نسل جوان دارم .وصدایی از او که سال 70 با هم ظبط کردیم وفکر نکنم غیر از خودش کسی داشته باشد.

هنوز هست اما برای کودکان نسل من خیلی زحمت کشید زمانی که دبستانی بودم بارها برای دیدنم برنامه تاتر رفته بودم

افسوس که تنگ نظریها وباز هم شایعه وورود بی اجازه به حریم خصوصی هنرمندان تیغی بد به اساتیدی زد که مستقل عمل میکردند وچه زود یادمان میرود که چرا باید هنرگیلان مثل حلزون حرکت کند

پیروز رفیعی عزیزم همیشه هستی هرگز از یاد نسل من نمیری دوست داشتم ودارم وخواهم داشت و مثل همیشه درمقابل هنر دوبله شما هنر بازی شما در میرزا هنر سالها خاک وحرص خوردن برای هنر ودر مقابل تمام انچیزها که شما رو یه انسان فرهیخته نمود سر تعظیم فرود میاورم.

این یادداشت رو از طرف من همیشه خاک پا ودوست گرامیم تورینتو بپذیر برایت ارامش وراحتی را ازخداوند ارزومندم.

کنسرت گروه ارنیکا در رشت

دیشب افتخارداشتم کارگروه تازه تاسیس ارنیکا رو دیدم ونمیگم لذت نبردم با وجود استاد سیامک فتحی نیا وحسن افتخاری که عمری با هم سری داشتیم نمیشود لذت نبرد.تنظیم بد نبود با وجود هنرجوهای سازهای زهی اولین ارکستری بود که صداش ازارم نداد.البته به اقای علی زارع توصیه میکنم با صدا بردارهای اماتور وزیر صفر زحمت موزیسین ها رو هدر نده صدای دارم زیر لیگ دسته 3 صدای کلارینت نمی اومد تومباو بینگو که نپرس نمیدونم وقتی گیتارهست چرا کیبورد با صدای گیتارقطعه بزنه.وهزاران ایراد دیگر که نادیده اش می انگارم فقط برای حضور 2نوازنده حرفه ای ای کاش مسئولین گیلان فکری بحال یه سالن مناسب برای کنسرت واز اون مهم تر ورود هر ننه قمری رو تو حوزه صدا برداری....چی بگم وا...

فقط بسیار خوشحالم که موسیقی بی کلام اینقدر طرفدار داره

وتشکرفراوان از حسن افتخاری برای نوازنده بودنش ایکاش ایران صد تا نوازنده با نگرش این دو عزیز داشت

حسن دوست دارم امیدوارم زودتر بر قله های ترقی ببینمت.استاد سیامک دوست دارم وازخداوند برایت همیشه بهترین پیشرفتها رو ارزومندم یادش هم بخیر مهران از شما میپرسید

باقی دوستان هم زحمت کشیدند ولی برای صدا برداری زحمت انها کمتر بچشم امد.


عید همه مبارک برای انانکه درد را میچشند

آن مردآمد   /آن مرددرباران آمد  / شایدبابا بود /که با دست پرآمد  /

بابا آمد  / اما  با دستانی خالی / نان داد ؟ / نه فقط بوسه زد ،

گونه فرزند را / بوسه اش را قیمتی نبود/

بابا آمد با دلی شکسته / مادر برایش چای نریخت /به واریز یارانه مانده بود /  چای را کشاورز نمیداد /   قیمت خون درقوری /               مادر وما دم کشیده بودیم از فقر       /    پخته درنداری /             تخته بند است شکم پیچاپیچ .

همچون گربه های ولگرد کوچه/ تفاوتش فقط در ترحم همسایه ها بود/

اما باباترحم را تاب نمی اورد/ حتی اگربا یک شاهی در حسابش/

اری منم پدرم با دستانی خالی  /  گردونه روزگار/  مرا هم مسبب رنج نمود/  نتهایم دیگرشکم فرزندم را سیرنمیکند/  بعد استخلاسم /      هرکه را دیدم /  در دهانش زنده بادومرده باد /  هیچکش ازمن نپرسید/ ای نشسته به تل خاکستر /ای چپاول شده دیروز وامروزت /  ای پریشان زده پاییزی/گره نانت را میتوانی واکرد؟ / گره نان رانمیخواهم!/آنچه میبینم آینده ای تاریک / هنگامی که کسی فانوس نمیدهد /چون آنگاه همه درنور میبینند / شب پره های خون آشام را/   چه روزی؟  / چه کشکی ؟/ آیا بازوان مادر توان سابیدن دارد؟/

عمرش سابیده شد  مثل همه / ای رادمرد آزاده / برسجاده مقدست کمی

مارا پناه باش/ اسمت بهانه ای شده / برای ملجمهای روزگار/ وایکاش آنها هم از رو شمشیر میبستند/ نه اینکه نام ترا پیوند زنند /نام متبرکت که تا ابد باقیست./نام توست سنگ صبور / دردمندان گرسنه را /

اینان حتی شبانه نان یتیمان را بر در/ خاصه خویش میبرند/

نان را با اشک یتیم میخورند/ تا گلویشان نگیرد/ فربه با گردنهای کلفت /اجازه شادی ترا برای عزای خردکی نمیدهند  /  بابای همه ما /  شیعه شما هستیم / اما شیهه و فغانمان /  به بلندای عرش / نای تاختن / نای یافتن / نای بافتن خیال را هم نداریم/ چه بگویم که ناگفتنم بهتر است/ خواستم شعر بگویم /به حق که شعرم نمیآید /ازصدای گشنگی شکم فرزندم /آهنگی ساختم شعرش از نداری/با سازی مخالف /اما هرگزسیرنشدم/ نگاه کن تو سرزمین مادری / روزا ابری میشن وخاکستری / قصه نیست حقیقته که میکشه / خون تاریخ مارو جادوگری/  کجاست خاک کوزه گری / دوباره گل شود/ شاید که دوباره از نو بسازیم / طرحی نودراندازیم / بعد با شادمانی بی گرسنگی /بگوییم روز پدرمبارک / اشک پدران را نبینیم وضجه مادران را.

کارجدیدم. گهگاهی زندگی

گردی ستبرسینه ببایدکه طی کند

این سنگلاخ را

که اش زندگیست نام

گرسنگهای خردوکلان

کزقله میرهند گرازان به قعرها

بر پای رهروان نشست

باید نخست چهره

باید نکوفت سینه

ننشست در سکوت

باید نکرد واژگون

سرو بلندقامت وسبزامید را

پویندگان راه

گردان رزمگر

درعرصه بقا

از بیم افت وخیز

یا پیچ وتاب راه

جایز ندیده اند

لختی درنگ را

هرگزنشدکه چهره به آژنگ بسپرند

یاازحدوث حادثه ای تلخ وناگوار

هرگزنشد که نپویندراه را

زانسو که نور بود

آری همیشه بوداز صبح زندگی

این اصل بی بدیل

همواره بی شکست

در رزم زندگی

هرگز نمیشود

بر یاس تکیه کرد

 

تامران هامون گیلکا

چقدر فضای چت ایران مسمومه

برای اینکه جوانان ما بتونن چرت بگن فضاهای چت عمومی وجود داره اسم سایت رو نمیبرم ولی افسوس قدیما سرقفلی میدادیم دور هم بحث کنیم با منطق الان دورهم عشق میکنن بدون حیا جالبه که سایتها هم ادعای فرهنگ سازی دارن متاسفم در سایتی که هزاران عضو داره یه ادم پیدا نمیکنید بخواد حرفهای جدی بزنه همش چرندوپرند یا متلک به هم یا عشقولانه بازی حالا اگر چندتامحترم هم باشند ترجیح میدن نباشن.تا نبینند.