اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!
اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!

قشم. فروغ زندگیم مادر

زن موجود غریبی . ک .هرگزنمیتوان روی شناختش حساب بازکرد روی بی وفایشی هم.شناخت احساساتش ممکن اماورودب حریم احساسیش ناممکن است مگرخودبخواهدوجالب اینکه وقتی خواست دیگر .........هیچ تا ابدمی خواهد.

تنهازن روی زمین  ک بایدبرایش عمرداد،نفس داد،جان داد، مسببه هستی ست

مادر راگویم

انسانی  ک احساسش در چهارچوب همه زنان جای نمیگیرد .

مادر قدیسه ای ک تا اونشوند زنان، ارزشی بیش نمیابند

واما برای من 

مادرم یعنی کل کودکی تا همین دم .یعنی دردسرها وخوشیهای بیشمار یعنی رنج زن یعنی مرگ ارزوهای دور یعنی تمام دلخوشیم یعنی ستون استوارمن وپسرم یعنی تنهادوستی ک همیشه خواهان خیربرای منه تازه دعاشم خریدارداره .مادرم یعنی ناردونه من یکدونه من

وهربار ک می اندیشم واورامیبینم خجل ک درتمام عمرم غیردردسربرایش نبودم 

فکرکنید کداممان دردسرنبودیم برای قدیسه های زندگیمان!

خلاصه کنم اینها بهانه بودبرای گفتن یک جمله

مادرم روزت مبارک 

 بانوان گرامی امیدوارم صدسال دیگرکادوی روزمادربگیرید 

تامران 


قشم. من دیگر

دلشوره ام نه برای تو
نه برای هیچ زن دیگری
اغوش من نه برای تو
نه برای گرمای دیگری
ماه است ک ازتوخبرندارم
توبی نقاب برایم
من دیگری
هجویات.تامران هامون گیلکا

قشم حالم خوش نیست دلم میلرزد قلمم میلنگد

گفتم نرو
به انتهای انزوا
به ته کشیدن نیاز
به درگل ماندن خردلت
به راهی ک پای مرا
زخمی کرده سالها
دوست دیرینه
گفتم نرو
باپای برهنه فقط
درجاده عشق میتوان دوید
تامران هامون ۱۲فروردین