اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!
اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!

قشم .نیامدی!!!!

ضیافت امدنت مهیا بود

منو شمع وشراب وتو

نیامدی

شمع گریست

شراب تخمیر شد 

ومن هنوزمنتظرم

۲۲خرداد۹۴

تامران هامون

قشم. نوشتم تورا

نوشتم ترا

تاخلیج فارس

پاکت کند

تطهیر شوی ،توبه کنی

نمیدانستم ب اب پاک عادت نداری

تامران۲۰خرداد۹۴




قشم.عاشق مالیخولیایی.

پیراهنت را به بنداویختم
خشک شود
میدانی شبها کنارم میخوابانمش
وصبح خیس است
دراغوش او ک میخوابیدی
یادت باشد
اندامی ک حق من است راخیرات میکنی
چشمهایت راوقت لذت نبند
چون اولین تصویرت منم
ک درحسرتت نظاره گرم
یادت بیایدلبهایت رامیپرستم
به اندازه کل پولی ک به حسابت ریخته
وتو نوعی خودفروشی محترمانه
بامردی ک خودش خریداربسیاری بود
واکنون باز هم خریدارت اما
توپیروزی چون من بهانه ای شدم 
برای هدفت
عکسهایمان رانمیسوزانم
دارمشان ک شاید ی جایی
نفست راب نفسم پیونددهم
وقتی میبوسمشان
واوهرگزمیداند سالی دراغوشم بودی
 تامران .دست نوشته های متوهم مالیخولیایی