اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!
اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!

مجله چلچراغ ازتو دورماندم به قدر10 ماه

چهل افسوس درچهل کنج خانه ام چهل سال آه برای کشیدن داشتم. گاهی باتابش چلچراغ نسیان میگرفتم وگاهی امید .کنون نسیانم مدام امیدم محو اما صدها چلچراغ دراتاقم انباشته است که کودکی فهیم دارد ومثل من چهل سال روبرویش

مرگ ......خبرهای ناگوار

دوباره آمدم به جایی که سرانجام همه انسانهاست

مکانی که برای برخی خوف وبرای همچو منی ارامش به همراه دارد

اما نظاره گربودن مویه وفغان بازماندگان ،رنجی درونم میکارد که نمیدانم باکدامین اشک بایدازرشد نهالش کاست وان را........

مرگ حس خوبی ست اما نمیدانم بعدازنبودنم براطرافیانم چه میگذرد؟؟؟!!!!خصوص فرزندم وهمسرم

آنقدرخوب یا بد زیستم که ازخواب ابدی نهراسم واغوشم رابرویش بگشایم

شمامکانی به این آرامی را دوست ندارید؟؟؟همه یکسان یک قبا...دنیای پرهیاهورا میپسندید؟؟؟بگذارید رازی برایتان بگویم مکان خفتن ابدی من درست مشرف به سفیدرود(زمانی کبیر)است زیردرخت کهنسالی که سالهای نوجوانیم مکانی برای خلوت کردن ونوشتن بود حتا نیمه شبان .مرگ فرمول عجیبی ندارد فقط درکش کمی دشواراست تنها امیدم این است انقدرگنه کارنباشم که با عذاب بمیرم.مرگ راحت وبدون دردسر وسربارنبودن ازهمانهایی که میگویند :خوش به سعادتش شب خوابید وصبح پیوست"ازشما چه پنهان چندسالی آرزویم ندیدن فردا بود واکنون برهرآنچه خالقم برایم بگشاید پای ره مینهم شاید قدمهایم بروی فرشی که خدا برایم گسترده بود لرزه ای ازتردیددرزانوان داشت اما کنون درمیانسالی عاقل ترشده ام وبیشتربه مرگ می اندیشم اگرچه کودک درونم همیشه پارک میرود وبد هم میرود تا جایی که گاهی گم میشود.

صدای صوت قرآن میاید وضجه زنی که با آن درهم میامیزد با اینگونه هارمونی اکثرما آشنا هستیم.

همه سیه پوش غیراز4یا5نفر باقی مثل قدیم که همه احساساتی میشدند نه اشکی میریزند ونه...شاید همه فکرگرفتاریها هستند شاید اگرروضه ای خوانده شود ......چه جماعتی هستیم با نوای کتاب مقدس ما یاد مرگ وبا شنیدن روضه یاد بدبختیهای روزمره می افتیم این تمام انچیزیست که میبینم وبمن هی میزند

دیروز سلاممان گرم وگیرا بود وامروزاما درچاله های ارتزاق فریاد همدیگر رانمیشنویم گرداب مرگ هم نمیتواند مارا بهم نزدیک کند.صدای ضجه ومویه این زن که نمیدانم کیست آزارم میدهد.خدامن راببخشد اما فکرمیکنم برای خودنمایست چون متوفا سنی داشته بیش از60.بگذارید برای همه ارمیدگان دراین مکان متبرک ارزوی رحمت آرامشی ابدی آرزوکنم وخودرو راروشن کرده ودور شوم.

عمری بیش از عمرمفید را برایتان ارزومندم.

تامران .رشت.بقعه متبرکه .

بعدازنوشتن این یادداشت متاسفانه یکی ازدوستان متصل به هنرکه سالهازحمت تدارک دیدن صوت برای ارکسترها وبعد تاهمین دم آخرتالارباران روتحت مدیریت داشت شهروزبازرگان به خدایش پیوست ومن فقط به هفت رسیدم ودوستان هنرمند بیشماری رو زیارت کردم.برای همسرش وفرزندانش آرزوی صبردارم جایش همیشه خالیست

درضمن دیروز سال استاد پیروزرفیعی بود وچقدرغمگین شدم وقتی دیدم زودازیادها میروی برای سارمن وسیامک هم بهترینهاروآرزومندم جای پیروزهم همیشه خالیست.