استاد رضاپور یکی ازبزرگوارانی ست که درمحضرایشان بسیار میاموزم
امروزلطف نمودند وکتاب خود را با عنوان: شهری که بروی دستانش راه میرفت
رو به همه تازه خبرنگاران کلاس(همچون من) هدیه کردند
من با اینهمه سال(از3.5سالگی سواد داشتم) رمان خواندن کمترنویسنده ای دیدم که بتواند داستانی را در مکان وموقعیت کشوردیگری به تحریر درآورد. شگفت انگیز بود اگراجازه بدهید ازساعت 7 تا الانم 23 ص خواندم بیشتربخوانم وتوضیح دهم جرات نقد ندارم چون ارادتمند ایشان وشیفته فضایل نکوی اخلاقی استاد شدم.
قلمی بسیار گیرا مثل سنگین نویسان غربی با احساسات وجزییات فراوان زندگی فقط کمی باید از ایشان سوال کنم درمورد برخی ازتشبیهات زیبا وگاهی تکرار مکررات که فکرمیکنم ذهن آشفته شخص اول داستان میتواند دلیلش باشد
ولی اگرپیدا کردید بخوانید وبدانید چه بر دنیای نویسندگانی ناشناخته درکشور هوار میشود که چنین قلمی ناشناخته باقی میماند
استاد اگر اجازه نظر به حقیر دادید بعد ازاتمام خواندن کمی نظر میدهم البته نظر غیر تخصصی(چه غلط کاری دانش آموز نظر بدهد که استاد چگونه نوشته)
درود به همه آنانکه نیک میاندیشند وزیبا روایت میکنند.
تامران هامون گیلکا
برفراز قله ای رفیع وپوشیده ازبرف خواهم ایستادوغریوخودرا سوی ستارگان منتظرشب دررقص پرهیجان بخاردهان،زیرنورماه خواهم فرستادوبه افتخارمردانی سوار برامواج سرود انسانها راخواهم خواند.خواهم خواند چون قصه تلخ سالهای دردمن،افسانه ایستاندن برامواج بی امان سرنوشت بود.
سپن کوچک من زود برگیرکمان/سهمگین تیرت را/سینه چله نشان /جمع کن نیرورا /بگشا بازورا
گره کن ابرورا وبیفکن دردشت/ لیکن اینجا هدفت /نیست مرزایران /درنبردتوران/سپن م فرزندم/هدفت دیواریست/آسمان سای وخشن /که گرفته ست کنون /تن بابای تورا درآغوش/کرده خورشیدجهانتاب برایش خاموش/ونهاده ست مدام گرهی برابروش/پسرم نوگل من/باکمانت بفکن/تیردیوارشکن/سوی دیوارسیاه/تابیایدبابا/ازسیاهی تا نور/برهدازدل شب/وببوید باعشق/دست وبازوی توانای ترا 1383 1برای فرزندم.تامران
عزیزان گرامی:
امیدوارم ازاین ماه استفاده کافی برده باشید.نمازوروزه هاتون قبول درگاه احدیت.
عیدتون مبارک امیدوارم سالیان سال هر عید فطر به عید فطر فطرت ما هم به حق نزدیک ترگردد.
پایدارباشید.
تامران هامون گیلکا
گفتم غیرازلینک روزانه اینجاهم بذارم شایدراحت ترباشه یه ماکت دیگه
http://s3.picofile.com/file/7877008595/3DAYAM_KON.mp3.html