زبان درکام وبی لبخند
پشت هم سیگار و نوشیدن
پشت هم ارام نجوایی
چای تلخ است استکان باریک
قندهم نمیتواند نوای سازم را شیرین کند
شیشه سکوریت
مردمان پشت میز مشغول نوشیدن
منم پشت پیانو
گاه میخوانم گاه میلغزم بروی نیم نگاهی شیطنت بار
ولی هرگز زبان درکام نمیچرخد
سکوتم را تحمل نیست
ودستی بروی پشتم
دوباره بنواز نوایی که نان شبت را
روی اوپن اشپزخانه بگذارد
ومن ناچارم وناچار