اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!
اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!

ترجمه ازدکترآرزو صفایی(رادیو- برتولت برشت آلمانی)

ادیو اثری فاخر از برتولت برشت
Radio-Gedicht von Bertolt Brecht



Du kleiner Kasten, statt mich zu entkommen

So dass Ihre Ventile sollten nicht brechen

Durchgeführt von Haus zu Haus, von Segel zu trainieren versenden,

Damit meine Feinde könnte auf mit mir zu reden gehen,

Neben meinem Bett, um meinen Schmerz

Das letzte, was in der Nacht, das erste, was am Morgen,

Ihrer Siege und meine Sorgen,

Versprich mir, nicht zu gehen plötzlich still.



.............................................................

رادیو از برتولت برشت شاعر آلمانی



جعبه ی کوچک تو مرا

از فرار کردن باز داشت

مواظب باش

این دریچه ی کوچک نباید بشکند

یادم می آید

آنرا با خود به همه جا بردی

از خانه به خانه

از کشتی به قطار

می گفتی

شاید کنار تختم

دشمنانم از دردی که میکشم حرفی بزنند

آخرین خواسته در شب

و اولین پیام صبح

پیروزی آنها

و تیمار حسرت من

قول بده

تا من نخواستم

ساکت نشوی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.