اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!
اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!

حیدربابا با ترجمه ازدوست خوبم رضاجاوید

<t2j-qms>

 

...حیدر بابا گویلر بوتون دوماندی،

(حیدر بابا آسمانها را تماما مه گرفته است،)

گونلریمیز بیر بیریندن یاماندی،

(روزگارمان روز به روز بدتر می شود، )

بیر بیریزدن آیریلمایین آماندی!

(مبادا از یکدیگر جدا شوید !)

یاخشیلیغی الیمیزدن آلیبلار!

(خوبیها را از ما گرفته اند!)

یاخشی بیزی یامان گونه سالیبلار! ...

(چه خوب ما را به روزگارسیاه نشانده اند!)

بیر اوچایدیم بو چیر پینان یئلینن!

(ای کاش می توانستم با این تند باد کوبنده پرواز کنم!)

باغلاشایدیم داغدان آشان سئلینن!

(ای کاش می توانستم با سیل خروشانی که از کوه به پایین می تازد ممزوج شوم!)

آغلاشایدیم اوزاق دوشن ائلینن!

(ای کاش می توانستم با ملتی که از سرزمین خود دور شده است بگریم!)

بیر گوره یدیم آیریلیغی کیم سالدی!؟

(تا می فهمیدم مسبب این جدایی ها و تلخیها کسیت!؟)

اولکه میزده کیم قیریلدی کیم قالدی!؟

(و پی می بردم که در سرزمین من چه کسی در حیات است وچه کسی در ممات !؟)

من سنین تک داغا سالدیم نفسی،

((حیدر بابا) من نیز همانند تو نفسم را بر کوهها افکندم،)

سن ده قایتار گویلره سال بو سسی،

(تو نیز پژواک صدایم را بر آسمانها برگردان،)

بایقوشوندا دار اولماسین قفسی!

(که مبادا قفس جغد نیز تنگ شود!)

بوردا بیر شیر داردا قالیب باغیریر !

(اینجا شیری در دام افتاده است و نعره می کشد!)

مورووتسیز اینسانلاری چاغیریر!

(وانسانهاس بی مروت را به مدد طلب می کند!)

حضرت شهریار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.