اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!
اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!

برای روز پدر 91

آن مردآمد   /آن مرددرباران آمد  / شایدبابا بود /که با دست پرآمد  /

بابا آمد  / اما  با دستانی خالی / نان داد ؟ / نه فقط بوسه زد ،

گونه فرزند را / بوسه اش را قیمتی نبود/

بابا آمد با دلی شکسته / مادر برایش چای نریخت /به واریز یارانه مانده بود /  چای را کشاورز نمیداد /   قیمت خون درقوری /               مادر وما دم کشیده بودیم از فقر       /    پخته درنداری /             تخته بند است شکم پیچاپیچ .

همچون گربه های ولگرد کوچه/ تفاوتش فقط در ترحم همسایه ها بود/

اما باباترحم را تاب نمی اورد/ حتی اگربا یک شاهی در حسابش/

اری منم پدرم با دستانی خالی  /  گردونه روزگار/  مرا هم مسبب رنج نمود/  نتهایم دیگرشکم فرزندم را سیرنمیکند/  بعد استخلاسم /      هرکه را دیدم /  در دهانش زنده بادومرده باد /  هیچکش ازمن نپرسید/ ای نشسته به تل خاکستر /ای چپاول شده دیروز وامروزت /  ای پریشان زده پاییزی/گره نانت را میتوانی واکرد؟ / گره نان رانمیخواهم!/آنچه میبینم آینده ای تاریک / هنگامی که کسی فانوس نمیدهد /چون آنگاه همه درنور میبینند / شب پره های خون آشام را/   چه روزی؟  / چه کشکی ؟/ آیا بازوان مادر توان سابیدن دارد؟/

عمرش سابیده شد  مثل همه / ای رادمرد آزاده / برسجاده مقدست کمی

مارا پناه باش/ اسمت بهانه ای شده / برای ملجمهای روزگار/ وایکاش آنها هم از رو شمشیر میبستند/ نه اینکه نام ترا پیوند زنند /نام متبرکت که تا ابد باقیست./نام توست سنگ صبور / دردمندان گرسنه را /

اینان حتی شبانه نان یتیمان را بر در/ خاصه خویش میبرند/

نان را با اشک یتیم میخورند/ تا گلویشان نگیرد/ فربه با گردنهای کلفت /اجازه شادی ترا برای عزای خردکی نمیدهند  /  بابای همه ما /  شیعه شما هستیم / اما شیهه و فغانمان /  به بلندای عرش / نای تاختن / نای یافتن / نای بافتن خیال را هم نداریم/ چه بگویم که ناگفتنم بهتر است/ خواستم شعر بگویم /به حق که شعرم نمیآید /ازصدای گشنگی شکم فرزندم /آهنگی ساختم شعرش از نداری/با سازی مخالف /اما هرگزسیرنشدم/ نگاه کن تو سرزمین مادری / روزا ابری میشن وخاکستری / قصه نیست حقیقته که میکشه / خون تاریخ مارو جادوگری/  کجاست خاک کوزه گری / دوباره گل شود/ شاید که دوباره از نو بسازیم / طرحی نودراندازیم / بعد با شادمانی بی گرسنگی /بگوییم روز پدرمبارک / اشک پدران را نبینیم وضجه مادران را.

شرمنده بدلیل احساسات نتوانستم حق مطلب را عرض کنم میگذارم در دل نوشته ها......تامران.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.