اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!
اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!

قشم.عاشق مالیخولیایی.

پیراهنت را به بنداویختم
خشک شود
میدانی شبها کنارم میخوابانمش
وصبح خیس است
دراغوش او ک میخوابیدی
یادت باشد
اندامی ک حق من است راخیرات میکنی
چشمهایت راوقت لذت نبند
چون اولین تصویرت منم
ک درحسرتت نظاره گرم
یادت بیایدلبهایت رامیپرستم
به اندازه کل پولی ک به حسابت ریخته
وتو نوعی خودفروشی محترمانه
بامردی ک خودش خریداربسیاری بود
واکنون باز هم خریدارت اما
توپیروزی چون من بهانه ای شدم 
برای هدفت
عکسهایمان رانمیسوزانم
دارمشان ک شاید ی جایی
نفست راب نفسم پیونددهم
وقتی میبوسمشان
واوهرگزمیداند سالی دراغوشم بودی
 تامران .دست نوشته های متوهم مالیخولیایی
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.