اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!
اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!

بچه های ارکسترمن

یه تشکر ازدوستان هم بندی من(منظورم بندموزیکه)

راستش یه چندوقتیه دارم بایه ارکسترنیمه حرفه ای کارمیکنم نمیدونم نسل جدید چرا میخوان باتمرین همه چی رو درست کنن!!!تمرین فقط باید شخصی واختصاصی باشه بعد با تفکرجمعی مطرح واجرا شه

ازنوازنده ویلن ایرانیم مجتبا ممنونم برای احساسی که داره

ازامین که گاهی درام ش  ریپ میزنه ولی میتونه بهترباشه

ازمهدی بهستا که 3ساله باهم هستیم ممنونم چون تازه گرفته چی باید بزنه با ادوات ضربی(پرکاشن وکانگو&....)

ازعلی که دقت میکنه بیس رو ساده وگویا بزنه

حالا گلایه ازخواننده وکیبورد یک

نمیدونم من اگر یه روز نباشم کی میخواد میزانها رو فریاد بزنه؟؟؟؟؟؟؟

اجرای خوبی داشتیم

ممنون ازهمه

تامران

کتاب پیشنهادی من برای این هفته ارزوهای بزرگ(نوستالوژی روزهای بارانی در رشت)

سلام ودرود به همه اینهفته من کتاب آرزوهای بزرگ البته ترجمه اولش رو دست گرفتم که بخونم اولین بار کلاس چهارم دبستان بودم که خوندم بعدش یادم نیست 2بار یا یک بار تکرارشد. بهتون پیشنهاد میکنم درآخرتابستان باآرزوهای بزرگ پاییز رو شروع کنید. راستی از بازدید استاد رضا پور متشکرم و ازنقدشان سپاس انجام وظیفه کردم قالب عوض شددرآخراینکه مقاله دوم آهنگسازی هم تا چند روز دیگر نوشته میشه (نه ببخشد)تایپ میشه. به زبون عامیانه می تایپم هنرجویان صفر کیلومترهم ازاول مهر جزوه های حقیر رو میتونن داشته باشند البته شرمنده که نمیتونم با نوشتن نتها مثال براتون بزنم تا یه فکری کنم وقتتون به نیکی و مستدام باشید انشاا...

تامران

چلچراغیها همه رادیو 7(برنامه ای که روش فکرمیشه بعد اجرا تقدیم به دوستان هنرمند این برنامه)

آقای ضابطیان اگر خاطر شریف باشد سالیان پیش کمی  برای چل مینوشتم بادیدن شما ودیگر دوستان دلگرم میشوم که خود را به کم نفروخته ام ودرانزوای خویش به انانکه خود را بیش مینامند میخندم.

بگذریم ازهمه دوستان متشکرم برای اجرای خوب نمیگم عالی چون گاهی قاطی هم داره مثل خوندن برخی از هنرمندان

یکی ازدست نوشته هایی که گاهی شعر مینامند ویک ترانه از حسین اکابری نژاد وباقیش هم بنده فقط شرمنده که ماکت میدم چون من 29 ساله تو شهرستان برای اعمال نظرهای بی جهت میسوزم چون از نردبان خداوئندمایلم که یک پله بالاروم نه صد پله ازبلندای مخلوق دوپا. درضمن ناگفته های بسیاری ازوضعیت هنردررشت دارم .امیدوارم شما وهمه دوستان مستدام باشید .


بکام کوچه شرنگ ستم چکیده عزیز    /        هوانمورودودی ودلگیر

زمانه ژنده ردائی بسرکشیده عزیز       /           نهال تازه گرمیان باغ بینی             برای پرورش چوبه دارمیخواهند    /       نسیم رابگرفتندودست وپا بستند

که بین بلبل وگل طرفه قاصدی بوده ست/    به سنگساری گل فاتحانه میگویند   اومروج فسخ وفجوروفساداست

گلوی بلبل عاشق به کینه ببریدند/   به جرم اینکه نکیسای باغ وبستان است   ونیزرابطه اش بادوشیزه گل

به جوی میگویند:نشان دریا زرودخانه مپرس /   که رودرا به بیابان تشنه بخشیدیم

به کوه میگویند: غروروسختی وعزمت دگرمصادره شد/   بیا دربرابر دربار کاه کرنش کن

به کام کوچه شرنگ ستم چکیده عزیز /   عزیزمنتظرم /  بگوبگوش پرنده خفیه پربکشد

وگرنه درعام میشودتعزیر/  بگو به شراب خانگی/ ازبیم گزمه غم نخورد/ که ازهراس بیگانه میشود تبخیر             / بگوبه     بانگ رسا درمیان کوچه

که آی ی ی ی......  / میان سینه سرنیزه خورده ما /      امیدودفترسرخش هنوزمفتوح است

اینم لینک موسیقی

ترانه حسین اکابری نژاد باقیش هم حقیر

http://s3.picofile.com/file/7413297311/MAKET_shaeraneh_by_tamran_hamuon1388.mp3.html

http://s1.picofile.com/file/7441819993/PANDE_PDAR_tami_hamuon1383.mp3.html

http://s1.picofile.com/file/7448423759/KHAZAR_tami_hamuon_maket2008.mp3.html

http://s3.picofile.com/file/7449469030/remixFARD_by_tamran.mp3.html

چلچراغیهای گرامی این کتاب رو ازدست ندید (شهری که بروی دستانش راه میرفت)

راستش امروز غرق در کتاب آقای رضاپور شدم

بسیارزیبا اما کمی .....همش احساس میکنم اگر در زمان حال ایشان مینوشتند(منظورکتاب نامبرده است) سلیس تر و زیبا تر میشد حرفی از موضوع نمیزنم ولی اگر پیدا نکردید همین جا نظر بگذارید تا با امضای استاد برایتان بفرستم قیمتش هم زیاد نیست 3500تومان(البته پشت جلد نوشته) من لذت میبرم وخط به خط میخوانم

شهری که بروی دستانش راه میرفت

سعی میکنم اگر غم نان مجالی دهد بخشهایی ازکتاب را تایپ کنم

راستی یادم رفت روزپزشک هم مبارک انشاا.....که یه فکری هم بحال جیب بیماران بکنند.خصوص دندانپزشکان.


داس

نه همچون کوههای روبرویت محکم

نه مانند دشت پشت سرت فراخ

نه مثل درختان سدراهت کوتاه

بنگر

من همین گندم زارتازه روییده ی سبزم

تومرا میرقصانی

ای وزش اردیبهشت ملامتت میکنم

اما

قدمیکشم

نگاهکن تاموعد داس برتنم

تحملت میکنم

 

تامران اردیبهشت 92.همدان

تحملت کردم ودیگر برایم بیش ازاین صبر ممکن نیست

تحمل هم اندازه دارد

انگاه که داس برتنم زدی باید میدانستی گندم هر سال درو شده

به زخم داس عادت دارد.

کتاب پیشنهادی من برای این هفته از استاد رضا پور

استاد رضاپور یکی ازبزرگوارانی ست که درمحضرایشان بسیار میاموزم

امروزلطف نمودند وکتاب خود را با عنوان: شهری که بروی دستانش راه میرفت

رو به همه تازه خبرنگاران کلاس(همچون من) هدیه کردند

من با اینهمه سال(از3.5سالگی سواد داشتم) رمان خواندن کمترنویسنده ای دیدم که بتواند داستانی را در مکان وموقعیت کشوردیگری به تحریر درآورد. شگفت انگیز بود اگراجازه بدهید ازساعت 7 تا الانم 23 ص خواندم بیشتربخوانم وتوضیح دهم جرات نقد ندارم چون ارادتمند ایشان وشیفته فضایل نکوی اخلاقی استاد شدم.

قلمی بسیار گیرا مثل سنگین نویسان غربی با احساسات وجزییات فراوان زندگی فقط کمی باید از ایشان سوال کنم درمورد برخی ازتشبیهات زیبا وگاهی تکرار مکررات که فکرمیکنم ذهن آشفته شخص اول داستان میتواند دلیلش باشد

ولی اگرپیدا کردید بخوانید وبدانید چه بر دنیای نویسندگانی ناشناخته درکشور هوار میشود که چنین قلمی ناشناخته باقی میماند

استاد اگر اجازه نظر به حقیر دادید بعد ازاتمام خواندن کمی نظر میدهم البته نظر غیر تخصصی(چه غلط کاری دانش آموز نظر بدهد که استاد چگونه نوشته)

درود به همه آنانکه نیک میاندیشند وزیبا روایت میکنند.

تامران هامون گیلکا

از دوست خوبم گیکو.

چه ها خیلی ناراحتم!... چن روز پیش دختر خالم ک پرستاره ی اتفاق وحشتناک واسش افتاد!... ی پسره ک دیابت داشته یکی دوماهی میرفته پیش این ک انسلین بزنه! .... اینم چون میبینه پسره خیلی مظلومه تحویلش میگیره و باهاش رابطه ی خوبی داره!.... پسره عاشقش میشه و بهش میگه ک دوسش داره!...خلاصه ی مدت دس از سر این برنمیداره و هی میادو میره!... دختر خالمم کلافه میشه و میگه من نامزد دارم!...خلاصه پسره باور نمیکنه ومیگه آدرسشو بده اگه راس میگی!... اینم آدرسو میده ک شرش کم شه!...پسره میره پیش نامزده باهم دعواشون میشه و نامزد دختر خالمو میکشه و فرار میکنه!.... بعد ی مدت پسره میبینه ک پلیسا نمیان سراغشمیره پیش دختر خالم و بهش میگهمیدونستم ک دوسم داری وگرنه ب پلیسا میگفتی ک من نامزدتو کشتم!... اونم میگه آره حالا بشین تا واست انسلین بزنم!... و ب جا انسلین بنزین میریزه تو سرنگ!...و بهش تزریق میکنه!... بعد ب پسرهم میگه ک بنزین ریختم تو بدنت!...و تا چن دیقه دیگه میمیری پسره بلند میشه ک با چاقو بکشش میدوه دنبالش ی چن متری یهوووووووووووو . . . . . . . . بنزینش تموم میشه!...؟ دیوونم خودتی!... پمپ بنزینم نبود اون اطرافا!. عمه ندارم به روحم اعتقاد ندارم دستتون به هیچ جا بند نیست

از دوست خوبم گیکو.

چه ها خیلی ناراحتم!... چن روز پیش دختر خالم ک پرستاره ی اتفاق وحشتناک واسش افتاد!... ی پسره ک دیابت داشته یکی دوماهی میرفته پیش این ک انسلین بزنه! .... اینم چون میبینه پسره خیلی مظلومه تحویلش میگیره و باهاش رابطه ی خوبی داره!.... پسره عاشقش میشه و بهش میگه ک دوسش داره!...خلاصه ی مدت دس از سر این برنمیداره و هی میادو میره!... دختر خالمم کلافه میشه و میگه من نامزد دارم!...خلاصه پسره باور نمیکنه ومیگه آدرسشو بده اگه راس میگی!... اینم آدرسو میده ک شرش کم شه!...پسره میره پیش نامزده باهم دعواشون میشه و نامزد دختر خالمو میکشه و فرار میکنه!.... بعد ی مدت پسره میبینه ک پلیسا نمیان سراغشمیره پیش دختر خالم و بهش میگهمیدونستم ک دوسم داری وگرنه ب پلیسا میگفتی ک من نامزدتو کشتم!... اونم میگه آره حالا بشین تا واست انسلین بزنم!... و ب جا انسلین بنزین میریزه تو سرنگ!...و بهش تزریق میکنه!... بعد ب پسرهم میگه ک بنزین ریختم تو بدنت!...و تا چن دیقه دیگه میمیری پسره بلند میشه ک با چاقو بکشش میدوه دنبالش ی چن متری یهوووووووووووو . . . . . . . . بنزینش تموم میشه!...؟ دیوونم خودتی!... پمپ بنزینم نبود اون اطرافا!. عمه ندارم به روحم اعتقاد ندارم دستتون به هیچ جا بند نیست