اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!
اندک سوادی که دارم

اندک سوادی که دارم

دردهایی که اززندگی میکشیم گاهی هم لذت!

کنسرت گروه ارنیکا در رشت

دیشب افتخارداشتم کارگروه تازه تاسیس ارنیکا رو دیدم ونمیگم لذت نبردم با وجود استاد سیامک فتحی نیا وحسن افتخاری که عمری با هم سری داشتیم نمیشود لذت نبرد.تنظیم بد نبود با وجود هنرجوهای سازهای زهی اولین ارکستری بود که صداش ازارم نداد.البته به اقای علی زارع توصیه میکنم با صدا بردارهای اماتور وزیر صفر زحمت موزیسین ها رو هدر نده صدای دارم زیر لیگ دسته 3 صدای کلارینت نمی اومد تومباو بینگو که نپرس نمیدونم وقتی گیتارهست چرا کیبورد با صدای گیتارقطعه بزنه.وهزاران ایراد دیگر که نادیده اش می انگارم فقط برای حضور 2نوازنده حرفه ای ای کاش مسئولین گیلان فکری بحال یه سالن مناسب برای کنسرت واز اون مهم تر ورود هر ننه قمری رو تو حوزه صدا برداری....چی بگم وا...

فقط بسیار خوشحالم که موسیقی بی کلام اینقدر طرفدار داره

وتشکرفراوان از حسن افتخاری برای نوازنده بودنش ایکاش ایران صد تا نوازنده با نگرش این دو عزیز داشت

حسن دوست دارم امیدوارم زودتر بر قله های ترقی ببینمت.استاد سیامک دوست دارم وازخداوند برایت همیشه بهترین پیشرفتها رو ارزومندم یادش هم بخیر مهران از شما میپرسید

باقی دوستان هم زحمت کشیدند ولی برای صدا برداری زحمت انها کمتر بچشم امد.


عید همه مبارک برای انانکه درد را میچشند

آن مردآمد   /آن مرددرباران آمد  / شایدبابا بود /که با دست پرآمد  /

بابا آمد  / اما  با دستانی خالی / نان داد ؟ / نه فقط بوسه زد ،

گونه فرزند را / بوسه اش را قیمتی نبود/

بابا آمد با دلی شکسته / مادر برایش چای نریخت /به واریز یارانه مانده بود /  چای را کشاورز نمیداد /   قیمت خون درقوری /               مادر وما دم کشیده بودیم از فقر       /    پخته درنداری /             تخته بند است شکم پیچاپیچ .

همچون گربه های ولگرد کوچه/ تفاوتش فقط در ترحم همسایه ها بود/

اما باباترحم را تاب نمی اورد/ حتی اگربا یک شاهی در حسابش/

اری منم پدرم با دستانی خالی  /  گردونه روزگار/  مرا هم مسبب رنج نمود/  نتهایم دیگرشکم فرزندم را سیرنمیکند/  بعد استخلاسم /      هرکه را دیدم /  در دهانش زنده بادومرده باد /  هیچکش ازمن نپرسید/ ای نشسته به تل خاکستر /ای چپاول شده دیروز وامروزت /  ای پریشان زده پاییزی/گره نانت را میتوانی واکرد؟ / گره نان رانمیخواهم!/آنچه میبینم آینده ای تاریک / هنگامی که کسی فانوس نمیدهد /چون آنگاه همه درنور میبینند / شب پره های خون آشام را/   چه روزی؟  / چه کشکی ؟/ آیا بازوان مادر توان سابیدن دارد؟/

عمرش سابیده شد  مثل همه / ای رادمرد آزاده / برسجاده مقدست کمی

مارا پناه باش/ اسمت بهانه ای شده / برای ملجمهای روزگار/ وایکاش آنها هم از رو شمشیر میبستند/ نه اینکه نام ترا پیوند زنند /نام متبرکت که تا ابد باقیست./نام توست سنگ صبور / دردمندان گرسنه را /

اینان حتی شبانه نان یتیمان را بر در/ خاصه خویش میبرند/

نان را با اشک یتیم میخورند/ تا گلویشان نگیرد/ فربه با گردنهای کلفت /اجازه شادی ترا برای عزای خردکی نمیدهند  /  بابای همه ما /  شیعه شما هستیم / اما شیهه و فغانمان /  به بلندای عرش / نای تاختن / نای یافتن / نای بافتن خیال را هم نداریم/ چه بگویم که ناگفتنم بهتر است/ خواستم شعر بگویم /به حق که شعرم نمیآید /ازصدای گشنگی شکم فرزندم /آهنگی ساختم شعرش از نداری/با سازی مخالف /اما هرگزسیرنشدم/ نگاه کن تو سرزمین مادری / روزا ابری میشن وخاکستری / قصه نیست حقیقته که میکشه / خون تاریخ مارو جادوگری/  کجاست خاک کوزه گری / دوباره گل شود/ شاید که دوباره از نو بسازیم / طرحی نودراندازیم / بعد با شادمانی بی گرسنگی /بگوییم روز پدرمبارک / اشک پدران را نبینیم وضجه مادران را.

کارجدیدم. گهگاهی زندگی

گردی ستبرسینه ببایدکه طی کند

این سنگلاخ را

که اش زندگیست نام

گرسنگهای خردوکلان

کزقله میرهند گرازان به قعرها

بر پای رهروان نشست

باید نخست چهره

باید نکوفت سینه

ننشست در سکوت

باید نکرد واژگون

سرو بلندقامت وسبزامید را

پویندگان راه

گردان رزمگر

درعرصه بقا

از بیم افت وخیز

یا پیچ وتاب راه

جایز ندیده اند

لختی درنگ را

هرگزنشدکه چهره به آژنگ بسپرند

یاازحدوث حادثه ای تلخ وناگوار

هرگزنشد که نپویندراه را

زانسو که نور بود

آری همیشه بوداز صبح زندگی

این اصل بی بدیل

همواره بی شکست

در رزم زندگی

هرگز نمیشود

بر یاس تکیه کرد

 

تامران هامون گیلکا

چقدر فضای چت ایران مسمومه

برای اینکه جوانان ما بتونن چرت بگن فضاهای چت عمومی وجود داره اسم سایت رو نمیبرم ولی افسوس قدیما سرقفلی میدادیم دور هم بحث کنیم با منطق الان دورهم عشق میکنن بدون حیا جالبه که سایتها هم ادعای فرهنگ سازی دارن متاسفم در سایتی که هزاران عضو داره یه ادم پیدا نمیکنید بخواد حرفهای جدی بزنه همش چرندوپرند یا متلک به هم یا عشقولانه بازی حالا اگر چندتامحترم هم باشند ترجیح میدن نباشن.تا نبینند.

از شاعره سپید گو ودوست گرامیم.دریا

خــورشیـــــد
ذرات زیبـــایی واپسیــــــن مــــرا
امــــــروز سر کشیـــده
من...
ستـــــاره ای فرو پاشیــــــــده
هــــــــــزاران ســـال نـــوری پیــش ترها
ســـــــــــرد
ســـــــــــرد
به خــــــامــــوشــی گراییـــــــــده ام.

مشـــــــــــرق را نگاه
هر پگــــــاهــــش
درخـــشــــش ملیـــــــح ویـــــرانـــــــی مــن است
درمـــــــردمـــکهای شوخ چشــــــــــم تـــــــو

و مــــــن هنــــوز هـــمـــان داغـــــــی ِخورشیـــــدِاشتباهــــی عمــــــــرتو

برمــــــــــــــــدار بیــکـــرانگــــی اقلیـــم مهـــــــــــــر "مــــن "
تـــــــــــو
فقـــــــــط بــــگــــــــــــرد
بــــگـــــــــــــرد...

_____________
دریا
هفتم آبان

مزایای بوسه

مزایای بوسه) محافظت از دندان ها و جلوگیری از پوسیدگی دکتر پیتر گوردن رئیس اتحادیه دندانپزشکان انگستان اظهار می دارد: "پس از غذا خوردن، دهان پر از مواد شیرین شده و بزاق دهان حالت اسیدی پیدا می کند، این امر باعث بوجود آمدن پلاک بر روی دندان ها می شود. بوسیدن یک فرایند پاک کننده طبیعی است که به حفظ سلامت دندان ها کمک می کند، جریان بزاق دهان را افزایش بخشیده، و درصد ایجاد پلاک بر روی دندان ها را تا حد بسیار زیادی کاهش می دهد." من خودم این سوال ر از دندانپزشکم پرسیدم، او در ابتدا قدری خجالت کشید، اما نهایتاً صحت گفته های مرا تایید کرد از بین بردن استرس یک بوسه عاشقانه، بهترین روش برای ریلکس شدن و از بین بردن استرس محسوب می شود. مایکل کی مکناب، مشاور روانی معتقد است: "زمانیکه لب ها در حالت بوسیدن قرار می گیرند، تقریباً دهان حالت لبخند زدن را به خود می گیرد، و از آنجایی که احساسات و حرکات بدنی انسان با هم ارتباط نزدیکی دارند، تقریباً غیر ممکن است که یک نفر هم لبخند بزند و هم استرس داشته باشد. در عین حال باید به این نکته هم توجه داشت که تنفس در زمان بوسیدن عمیق تر می شود، عضلات چشم شل شده و در راحت ترین حالت خود قرار می گیرند. این امر بهترین تکنیک برای قطع ارتباط با دنیای پر هیاهوی بیرونی و ریلکس شدن است.

مهربانم تو بودی

قاصدک سواربر باد

درخت سترگ روی زمین

عقاب ،چکاد کوه

ماهی ازاد به نبض رود

من نه بر زمینم نه آسمان

نه زیرخاک

نه درورای این جهان

تکیه گاه من کجاست؟

درفراق دیرپای مهر زنده یاد

درزمانه رواج سکه ودلار

گرمی نگاه تو غنیمت است

مهربان من

باد،زمین،چکاد،ورود من تویی.

 

تامران 1391 مهر

منو شمع وشراب وتو

عزیزم ره سپردن ازکویر

خستگی زاونفس گیر جدائی

میرسد پایان

سوادجنگل سبزوصال

ازتارک سبزافق پیداست

نهالتازه پیوندما بعداز

زمستان جدایی ها

بهاری تازه خواهدداشت

وتیمارش تلاش مستمردرپی

عزیزم می فروشان را

به شهرناکجا بردند

زبیم گزمه بایدخفیه می نوشید

شرابی خانگی رادرتدارک باش

که تاهنگام میعادمداوم کهنگی گیرد

به غیرازوعده های گرم وشیرینی

که جاری شد میان ما

همتنطوری که میدانی ومیدانم

دلم سرسخت مشتاق است

من وشمع وشراب وتو

کنار یکدگر باشیم

بخوابانی درآن شب کودک مارا

که تنهایی میان ما صفای دیگری دارد

چراغ خانه راآنشب بمیرانش

که اشک شوق شمعی رانظر کردن

حدیث خوش تری دارد

به لوح خاطرت بنویس

عزیزم مایلم آنشب

که ازدست تو ساغرها به کف گیرم

توهم گیری زمن ساغر

زنوشانوش مادرخلوتی دلخواه

فرو شوییم زنگارپلشت روزهای تلخ زندان را

عزیزم بوسه ازشهد لبت آنشب

زداید تلخی می را

همین کافیست

شراب خانگی رادرتدارک باش

 تامران